محل تبلیغات شما

هر چقدر به دستان گور خیره می‌مانم

نمی توانم راز شعبده اش را بفهمم

نمی توانم قیمت تبانی اش با آسمان راحدس بزنم

چطور ممکن است

درخشان ترین و بزرگترین ستارگان آسمان

بادست خودشان

در گودالی اینچنین تنگ و تاریک آرام بگیرند

درست مثل مسافری جامانده از قطار

که باهزار زور و دوندگی

آخرسر خودش رابه قطاردرحال حرکت میرساند

وبا دندان خودش رااز پله های قطار آویزان میکند

آنهم ازپله های قطار کاملاً اشتباهی

که هیچ مقصد معلومی

به غیراز چنددریای خشک شده ندارد

قطاری که تنهامیخواهد

باصدای سوت خشمگینش

خواب ماهیان مرده و هزارساله راآشفته کند.

پستان صورتی زیرگاو ماده

لاک پشت پیرازدرون لاکش به آسمان پرتاب شد

عمل پیوند مغز و گیسو

های ,قطار ,خودش ,توانم ,اش ,دندان ,های قطار ,آویزان میکندآنهم ,قطار آویزان ,میکندآنهم ازپله ,پله های

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

یواشکیات من و یار